عوامل فرهنگی مؤثر در بروزآسیب‌های اجتماعی

راضیه ایزدی فرد

کارشناسی روان شناسی

 
 
   
 

منظور از محیط فرهنگی در جرم شناسی کلیه جنبه‌های فرهنگی اجتماع اعم از آداب، رسوم، اخلاقیات، اعتقادات و نیز مؤسسات مربوط به تعلیم و تربیت و کلیه امور مربوط بدانهاست که به نحوی شخصیت اطفال و نوجوانان را تحت تأثیر قرار داده و عامل مؤثری در میزان بزهکاری آنان محسوب می‌شود.

1- آموزش و پرورش: آنچه مسلم است آموزش و پرورش در بالا بردن سطح فکر و شعور افراد کاملاً مؤثر است. منظور از آموزش سوادآموزی است و سوادآموزی چیزی جز وسیله نیست. نکته مهم این است که این وسیله در اختیار چه کسی و برای چه منظوری مورد استفاده قرار می‌گیرد. اگر این وسیله در اختیار کسی قرار گیرد که بتواند امیال و هدف‌های نامشروع خود را به نحو احسن انجام دهد، در این صورت شعر سنایی که می‌گوید: «... چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا» مصداق پیدا خواهد نمود. نمونه بارز این، گروه تبهکاران «یقه سفید» می‌باشند.
حال این سؤال مطرح می‌گردد که فقدان تعلیم و تربیت چه رابطه‌ای می‌تواند با بزهکاری اطفال و نوجوانان داشته باشد؟ در اوایل قرن نوزدهم معتقد بودند که برای پیشگیری از ارتکاب بزه بایستی آموزش و پرورش عمومی را توسعه داد. تحت تأثیر این طرز تفکر، قوانین تعلیمات اجباری در بسیاری از کشورها تصویب و به اجرا گذاشته شد. امروز این نظریه با چنان تعصبی پذیرفته شده نیست. زیرا با وجودی که روش آموزش و پرورش در قرن حاضر به کلی تغییر یافته و اکثر افراد جوامع مختلف تحصیل کرده می‌باشند و برای مبارزه با بی‌سوادی در کشورهای در حال توسعه اقدامات مهم و مؤثری صورت گرفته معهذا نه تنها از وقوع بزهکاری پیشگیری نکرده بلکه روز به روز بر تعداد اطفال و نوجوانان و جوانان بزهکار افزوده می‌شود.
اگر کلیه عوامل مؤثر در بزهکاری اطفال و نوجوانان را مد نظر قرار دهیم صحت نظریه فوق به خوبی روشن خواهد شد. وقتی کسی دچار بعضی از عوامل ارثی یا مادرزادی باشد یا تحت تأثیر عوامل اکتسابی قرار داشته باشد و یا محیط خانوادگی او آنچنان آلوده باشد که نتواند خود را از آثار سوء آن برحذر دارد و یا مشکلات او آن چنان زیاد و دامنگیر باشد که رهایی از این مشکلات دشوار و بزهکاری او غیر قابل اجتناب باشد، در این صورت تعلیم و تربیت نمی‌تواند به تنهایی نقش قاطع و ثمربخشی در عدم وقوع بزه داشته باشد. چه مجموع عوامل فوق او را به راهی خواهد کشاند که، خواه و ناخواه در مسیر درستی قرار نخواهد گرفت.
بنابراین نه فقدان تعلیم و تربیت ملازمه قطعی با بزهکاری دارد و نه وجود آن ملازمه قطعی با عدم بزهکاری دارد بلکه آموزش و پرورش باعث تغییر نوع جرایم ارتکابی می‌گردد. بدین نحو که اشخاص باسواد خیلی کمتر از اشخاص بی‌سواد مرتکب جرایمی نظیر قتل و ضرب و جرح می‌شوند ولی در عوض مرتکب جرایم فکری نظیر کلاهبرداری، جعل و خیانت در امانت خواهند شد.

2- مدرسه: نخستین محیط اجتماعی که کودک بعد از خانواده وارد آن می‌گردد، مدرسه است. مدرسه به خاطر تدوین وظایف و حقوق افراد و انتقال ارزش‌های اجتماعی با وسایل مؤثری که برای کنترل اجتماعی در اختیار دارد، یکی از کارگزاران مهم اجتماعی کردن فرد تلقی می‌گردد.
یک سلسله هنجارهای رفتاری وجود دارد که انتظار داریم افراد در جامعه بزرگتر، خود را با آن هنجارها تطبیق بدهند. در جامعه کوچک مدرسه نیز هنجارهایی از این قبیل وجود دارد. گاه کودکی که در جامعه و در خانه، از قانون تبعیت کامل می‌کند، ممکن است در مدرسه رفتار انحرافی داشته باشد و بعضی والدین با دریافت گزارش رفتار فرزندان خود از مدرسه کاملاً متحیر می‌شوند. از طرف دیگر، جوانی که در مدرسه خوش رفتار است احتمال دارد از لحاظ برخی از جنبه‌های رفتاری در جامعه بزرگ‌تر منحرف یا بزهکار باشد. از این رو مفهوم «کج روی» مفهومی نسبی و تابع زمینه اجتماعی و مناسبات گروهی است.
بدیهی است که اگر امکانات و جاذبه مدارس جهت حفظ دانش‌آموزان به حد کافی تأمین نگردد و در پر نمودن اوقات فراغت آنان به شیوه‌های صحیح تربیتی توفیق حاصل ننماید، بی‌شک زمینه انحرافات را در دانش‌آموزان فراهم ساخته و در نتیجه با عواقب زیان باری مواجه خواهیم شد. توزیع تصاویر مستهجن از روابط جنسی در مدارس، کشف مواردی از همجنس بازی دانش آموزان دختر و مواردی از لواط در مدارس پسرانه هشدارهایی است که توجه و سرمایه‌گذاری بیشتر مسئولان جامعه را برای سلامت نسل آینده می‌طلبد.
باربارا ووتون (1953) می‌گوید: بسیاری از بزهکاران در طول سال‌های تحصیل از مدرسه غیبت غیرموجه می‌کرده‌اند و همچنین این احتمال وجود دارد که بخش فوق العاده بزرگی از آن‌ها به خانواده‌های از هم پاشیده تعلق داشته باشند. به طور کلی، از لحاظ تندرستی بدتر از افراد بزهکار نیستند، ولی پیشرفت تحصیلی آنان احتمالاً کمتر بوده است؛ با این حال، بسیاری از کج روان در مدرسه خوشنام نبوده‌اند. البته، ممکن است این بدنامی از پیشداوری معلمان که مربوط به اطلاع آنان از بزهکاری این افراد بوده، ناشی شده باشد.

3- گروه همسالان: : پس از خانواده، از گروه همسالان به عنوان دومین عامل جامعه‌پذیری نام برده می‌شود. معمولاً کودکان متعلق به این گروه‌ها از موقعیت و وضعیت نسبتاً مساوی و روابطی نزدیک برخوردارند و به موازات رشد خویش زمان بیشتری را به خود اختصاص می‌دهند. با افزایش نفوذ گروه همسالان، نفوذ والدین رو به کاهش می‌رود. اکثر نوجوانان ترجیح می‌دهند اوقات خود را با همسالان خود بگذرانند.
عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار کودکان را در فرایندی قرار می‌دهد که بیشترین میزان جامعه‌پذیری به صورتی ناخودآگاه و بدون هر گونه طرح سنجیده‌ای در آن انجام می‌پذیرد. در نهایت، کودکان می‌توانند معاشران و دوستان خود را انتخاب نموده و بر مبنایی برابر با سایرین به کنش متقابل بپردازند. گروه همسالان بر خلاف خانواده و مدرسه کاملاً حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه می‌توانند به جستجوی روابط و موضوعاتی بپردازند که در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است، و به این ترتیب سعی می‌کنند از نفوذ این دو نهاد مهم بر خود جلوگیری نمایند و نقش‌ها و هویت‌های متمایزی (و غالباً غیر مجاز) را مستقر سازند.
تأثیر گروه همسالان در دوره بلوغ به اوج می‌رسد، یعنی دوره‌ای که این گروه سنی طبق سلیقه ها، نحوۀ پوشش، اصطلاحات، نهادها، ارزش‌ها و قهرمانان خود آماده شکل بخشیدن به یک خرده فرهنگ متمایز می‌باشد، گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم، در قبال همنوایی یا ناهمنوایی اعضا با هنجارهای گروه تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آنان اعمال می نماید.

منابع

آسیب شناسی اجتماعی (جامعه شناسی انحرافات)- هدایت الله ستوده- تهران- انتشارات آوای نور- چاپ .شانزدهم- 1385

آسیب شناسی کج روی های اجتماعی- محمدحسین فرجاد- تهران- مرکز مطبوعات وانتشارات قوه قضاییه- .چاپ اول- بهار 1383

مقالات مرتبط

* عوامل خانوادگی موثر در بروز آسیب‌های اجتماعی
* مهارت‌های فرزند پروری
* چگونه با کودکانمان ارتباط برقرار کنیم؟

 
     
 

Microsoft OLE DB Provider for ODBC Drivers error '80040e21'

Multiple-step OLE DB operation generated errors. Check each OLE DB status value, if available. No work was done.

/Includes/visitors.asp, line 39