اختلال شخصیت خودشیفتگی
( Narcisstic Personality Disorder )


اختلال شخصیت خودشیفتگی چیست؟
اختلال شخصیت خودشیفتگی یک نوع اختلال فراگیر است که مشخصه آن خود محوری، کمبود احساس همدلی با دیگران، و حس مبالغه‌آمیز خود را مهم پنداری است. همانند دیگر اختلالات شخصیت، این اختلال نیز باعث به وجود آمدن یک الگوی پایدار رفتاری می‌گردد که بر روی بسیاری از جنبه‌های مختلف زندگی مانند روابط اجتماعی، خانوادگی و کاری تأثیر منفی می‌گذارد.

تخمین زده می‌شود که اختلال شخصیت خودشیفتگی در حدود یک درصد بالغین وجود داشته باشد. این اختلال در مردان شایعتر از زنان است.

عوارض
خودشیفتگی عبارتی است که برای توصیف کسانی که بیشتر به خودشان توجه می‌کنند تا دیگران به کار می‌رود. تشخیص بین کسانی که دارای شخصیت خودشیفته هستند و آن‌هایی که دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی می‌باشند اهمیت دارد. کسانی که شخصیت خودشیفته دارند غالباً خودپسند، متکبر، مطمئن و خودمحور به نظر می‌آیند امّا همانند کسانی که به اختلال شخصیت خودشیفتگی دچارند، دارای تصورات مبالغه آمیز و بلند پروازانه نسبت به توانائی‌های خود نیستند.

افرادی که به اختلال شخصیت خود شیفتگی دچارند، نوعاً دارای شرایط زیر هستند:

  • حس مبالغه‌آمیزی نسبت به توانائی‌ها و دستاوردهای خود.
  • نیاز مداوم به توجه، تأیید و تحسین دیگران.
  • تخیلات ماندگار درباره کسب موفقیت و قدرت.
  • بهره‌کشی و به خدمت گرفتن دیگران برای کسب موفقیت شخصی.
  • خود را مستحقق برخورد ویژه دانستن.
  • کمبود احساس همدلی نسبت به دیگران.
  • حساسیت زیاد نسبت به انتقاد شدن و در نظر گرفتن انتقاد به عنوان حمله شخصی.

علل اختلال شخصیت خودشیفتگی
با وجودی که هنوز علّت دقیق آن مشخص نشده است امّا پژوهشگران چند عاملی که ممکن است در این اختلال نقش داشته باشند را تعیین کرده‌اند. تصور می‌شود که تجربیات دوران کودکی نظیر آسان‌گیری بیش از حدّ پدر و مادر و لوس بار آوردن، تحسین و تشویق فزاینده، تربیت نامطمئن، و کمبود واکنش واقعگرایانه، در پیدایش اختلال شخصیت خودشیفتگی نقش داشته باشند.

درمان
روان درمانی فردی می‌تواند به نحو موثری برای درمان این اختلال به کار رود، هر چند فرایند آن پیچیده و زمانگیر است. باید توجه داشت که کسانی که به این اختلال دچار هستند به ندرت به دنبال درمان خویش می‌روند. این افراد معمولاً با توصیه و تشویق افراد خانواده و یا به منظور درمان عوارض ناشی از این اختلال، درمان را شروع می کنند.

علّت مشکل بودن درمان این است که فرد غالباً تمایلی به پذیرش وجود اختلال ندارد. روش‌های شناختی-رفتاری غالباً برای کمک به تصحیح و تغییر الگوهای مخرب فکری و رفتاری موثرند. هدف از درمان به وجودآوردن تصویر واقعی‌تری از خود در بیمار است. دارو درمانی معمولاً برای تغییرات بلند مدّت بی‌اثر است ولی گاهی برای درمان عوارض اضطراب و افسردگی مورد استفاده قرار می‌گیرد.


بستن پنجره
| ارسال به چاپگر