چکیده
هدف از این مطالعه بررسی رابطه و عوامل پیشبینی کننده سلامت روانشناختی نوجوانان از طریق نوع سبکهای تربیتی و همچنین وضعیت اقتصادی اجتماعی والدین آنان بوده است. 1396 دانشآموز دختر و پسر 15-18 ساله شهر تهران، از طریق تقسیمبندی مناطق مختلف تهران، مقیاس سلامت روانشناختی (دینر،1992) و مقیاس وضعیت اقتصادی اجتماعی محقق ساخته را کامل کردند و پس از آن، مادران این دانشآموزان پرسشنامه سبکهای تربیتی والدینی (بورای، 1991) را تکمیل کردند.
نتایج نشان داد که پایینترین شاخص سلامت روانشناختی در مناطق جنوب شهر و بالاترین شاخص آن در مناطق شمال شهر است. از بین سبکهای والدینی نیز، سبک اقتدار منطقی و سبک استبدادی از توان پیشبینی معنادار سلامت روانشناختی نوجوانان برخوردار بودند. در پایان، نتایج مورد بحث و نتیجهگیری قرار گرفتند.
کلید واژهها:
سلامت روانشناختی، سبکهای تربیتی، وضعیت اقتصادی، نوجوان
مقدمه
در بررسی اثرات تربیتی خانواده بر رفتار نوجوان، با آشفتگی مفهومی مواجه میشویم. واژههای مختلفی برای بررسی اثر تربیتی خانواده، بوسیله محققین بهکار رفته است. واژههایی چون سبکهای والدینی، تربیت والدینی، ادراک والدینی، باورهای والدینی، نگرش والدینی، الگوهای والدینی، رفتار والدینی، علاقه والدینی، دلبستگی والدینی، کنترل والدینی، درگیری والدینی و همچنین واژههایی چون ساختار خانواده، کنش خانواده، تعاملات خانواده و محیط خانوادگی، ترتیبات خانوادگی، ارتباط والد- فرزند، و نزدیکی و صمیمت والد-کودک گاه جابهجا و یکسان و گاهی اوقات به عنوان مفاهیمی مجزا بهکار رفته است. به منظور پایان دادن به آشفتگی موجود، بطور کلی میتوان گفت دو رویکرد در زمینه اثر تعامل والد- فرزند و سازگاری فرزندان مطرح است. یک رویکرد تیپنگر که سبکها یا انواع روشهای تربیتی فرزندان را مورد بررسی قرار میدهد (به طور نمونهبام ریند، 1973). رویکرد دیگر رویکرد تعامل اجتماعی است که تمرکز خود را روی ماهیت تبادلات والد- فرزند متمرکز ساخته است.
شاید بهترین مدل تاثیرگذار در رویکرد تیپنگر، مدلی است که بامریند (1973) پیشنهاد کرده است. بامریند (1991) که بیشترین تمرکز خود را متوجه تحول دوره کودکی و نوجوانی کرده است، به بررسی تفاوتهای فردی در سبکهای والدینی و اثر این سبکهای والدینی روی بازدههای تحولی پرداخت است. بامریند(1971) بوسیله مشاهده، پرسشنامه و مصاحبه و استفاده از روشهای آماری دستهبندی کردن و تحلیل عامل، سه سبک تربیتی شناخته شده والدینی را معرفی کرد: استبدادی، اقتدار منطقی، و آسانگیر.
والدین دارای اقتدار منطقی، کنترل ثابتی را بر فرزندانشان اعمال کرده و استقلال فرزندان را تشویق میکنند. در تاکید بر قوانین و اهمیت فرمانبرداری و اطلاعات فرزندان ثابت قدم هستند. رفتارهای رشد یافته از فرزندان انتظار دارند و در عین حال حقوق فرزندان را به رسمیت میشناسند. فرزندان خود را با صراحت و روشنی راهنمایی کرده و نظم و انضباط تربیتی آنها توأم با گرمی، منطق و انعطافپذیری و گفت و شنود کلامی است. بعلاوه، این والدین از میزان بالایی از گرم بودن و پاسخگو بودن برخوردار هستند. (برنت، 1997، بورای، 1991).
والدین مستبد، در برخورد با فرزندان خود، بیشتر دستور دهنده بوده و عقیده دارند که فرزندان باید بدون چون و چرا از دستورات آنها پیروی نمایند. این گونه والدین، صمیمت کمتری با فرزندان خود دارند و فرزندان را ازگفت و شنود باز میدارند، و برای کنترل رفتار بیشتر از تنبیه استفاده میکنند. (بورای، 1991)
والدین آسانگیر، محدودیتهای خیلی کمی را برای فرزندانشان اعمال میکنند. در تأکید برقوانین و معیارهای رفتاری، سست هستند، به ندرت از فرزندان انتظار دارند که در کارهای روزمره خانواده مشارکت نمایند. و به ندرت رفتار آنها را هدایت میکنند، با وجود این در ابعاد «گرم بودن و پاسخگو بودن» بالا هستند و اجازه میدهند فرزندانشان فعالیتهای خود را تنظیم کنند و به ندرت آنها را تنبیه میکنند (بورای، 1991، برنت، 1997، گلاسگو و همکاران، 1997).
اگر چه این کیفیتها با رویکرد یک جهتی اجتماعیشدن مطابقت دارند، ولی در درون آنها یک تفاوت اساسی وجود دارد. در سبکهای تربیتی استبدادی و آسانگیر، بعد کنترل کنندگی در ابتدای امر خصوصیتی یک طرفه است. در سبک تربیتی استبدادی، جهت از سمت والد به سوی فرزند است، در حالی که در سبک تربیتی آسانگیر از سمت فرزند به سوی والدین میباشد. این دو سبک تربیتی با سبک تربیتی اقتدار منطقی، تعاملی دو طرفه بین والدین و فرزندان وجود دارد.
با گسترش تحقیقات بامریند، طبقهبندی او از انواع سبکهای تربیتی متنوعتر گردید و شامل سبکهای تربیتی آسانگیر منطقی دموکراتیک (مردم سالار)، آمرانه، محبت و مهربانی کافی، غیرآمرانه، غیرمتعهد و غیردرگیر شد. الگوی کلی و عمومی یافتههای بام ریند با کارهای اولیه او مطابقت دارد. نوجوانان در خانوادههای اقتدار منطقی ومردم سالار متکی به خود، آرام و امیدوار بوده وهویت شخصی آنها آسیب نمیبیند. در نقطه مقابل، استفاده کنندگان از مواد مخدر از میان نوجوانانی بودهاند که خانوادههای آنها غیرآمرانه و غیرمتعهد بودهاند (مقایسه با سایر همسالان). نوجوانان خانوادههای غیرمتعهد، بیشتر رفتار ضداجتماعی بروز داده، کمتر رفتار خود را کنترل میکنند و کمتر مسئولیت اجتماعی خود را میپذیرند. تحقیقات مختلف نشان دادهاند که این نوجوانان، رفتارها را درونی کرده و مسایل و مشکلات رفتاری متعددی را تجربه کرده و والدین خود را به عنوان یک مدل، پذیرا نیستند (بام ریند، 1991).
سلامت روانشناختی نوجوان حوزه گستردهای است که دامنه آن میتواند از یک سو به سلامت روانشناختی وافسردگی، افکارخودکشی و اختلالات خوردن و غیره ختم شود. ادبیات تحقیق در این زمینه به گونهای سازمان یافته است که مشکل بتوان معنی سلامت روانشناختی را از خلال آن استخراج نمود. بیشتر مطالعات در این زمینه، مسئله محوری یا مشکل محوری را ترجیح دادهاند که این تا حدودی به نیاز جامعه برای درمان و جلوگیری از بوجود آمدن این اختلالات بوده است. بنابراین برای این که بتوانیم یک جمعبندی از تحقیقات در این زمینه داشته باشیم بهتر است متغیر سبکهای تربیتی والدین را به صورت عام آن، یعنی عوامل تربیتی خانواده و مفهوم سلامت روانشناختی را به عنوان نداشتن اختلال و یا داشتن سلامت روانشناختی و یا احساس خوب بودن محدود نکرده و تحقیقات انجام شده برای فهم بهتر متغیرهای مورد نظر را مورد توجه و دقت قرار دهیم.
الف) تحقیقاتی که سلامت روانشناختی را به عنوان نداشتن اختلال مورد توجه قرار دادهاند.
عمده تحقیقات در این زمینه، روی اختلالاتی همچون افسردگی، اضطراب و پرخاشگری بوده است. در یک مطالعه طولی 2 ساله جان و کاترین (1993) نشان دادند که نوع رفتار والدین با کودکان، پیشبینی کننده رفتار نوجوانی است، و بهترین ارتباط بین رفتارهای پرخاشگری، رفتار ضداجتماعی و سلوکی مشاهده شد. در مطالعه طولی پترسن و همکاران(1993)، افسردگی نوجوانی تا حد زیادی به نوع ارتباط بین اعضای خانواده و نوع نزدیکی عاطفی مربوط بود و رابطه دختر و مادر از عوامل پیشبینی کننده وجود یا عدم وجود افسردگی در نوجوانان دختر بود.
مطالعه طولی فرگوسون و لنیزکی (1998، به نقل از رودزبی، اسودین و سیدجو، 2007)نشان داد که عوامل خانوادگی از قبیل نبود علقه و عاطفه والدین (دلبستگی) و نوع سبکهای تربیتی نامناسب ایشان و همچنین رفتارهای همسالان آنها، در تداوم رفتارهای ناسازگار بیشترین نقش را داشته است. در یک مطالعه 16 ساله بر روی نوجوانان دارای مشکلات هیجانی که عضو خانوادههای در معرض خطر بودند، مشخص گردید که این نوجوانان در مقایسه با گروه نوجوانان همسالان خود، مشکلات روانشناختی بیشتری دارند.
ب- تحقیقاتی که سلامت روانشناختی را به معنی احساس خوب بودن در نظر گرفتهاند.
شک (1997) که مطالعه خود را در خصوص محیط خانوادگی، احساس خوب بودن، سازگاری در مدرسه و مشکلات رفتاری، روانشناختی انجام داد، نشان داد که سبکهای تربیتی والدین، به طور معنی داری با کنشهای خانوادگی و نمرههای سلامت روانشناختی (میزان اختلالات، رضایت از زندگی، هدف زندگی، امیدواری و عزت نفس) و همچنین سازگاری در مدرسه ونداشتن مشکلات رفتاری (سیگار و استفاده از مواد مخدر) مرتبط است.
از مسائل دیگری که سلامت نوجوانان را تحتالشعاع قرار میدهد، وضعیت اقتصادی- اجتماعی و میزان تحصیلات والدین و خانوادههای آنان است. بر اساس فرضیه جانشینی منابع، تحصیلات بیشتر روی سلامت روانشناختی زنان موثر است. زیرا مشکلات اقتصادی – اجتماعی باعث میشود که زنان بیشتر به سمت تحصیلات روی آورند، و این امر به نوبه خود، روی سلامت روانشناختی آنان تاثیر میگذارد. دادههای مطالعه 1995 در ایالات متحده که با پیگیری آن در سالهای 1998 و 2001 انجام گردید، فرضیه جانشینی منابع را تأیید میکند.افسردگی زنان وقتی که تحصیلات آنها افزایش مییابد، در مقایسه با مردان، کاهش مییابد. اصولاً با افزایش تحصیلات تفاوت میزان افسردگی زنان با مردان کاهش مییابد. به طور کلی افزایش تحصیلات در هر دو جنس به کاهش میزان افسردگی میانجامد (راس و میکروسکی، 2006).
همچنین نشان داده شده است که وضعیت اقتصادی- اجتماعی والدین به عنوان یک عامل واسطهای در سلامت روانشناختی عمل میکند. در یک مطالعه گسترده در سالهای 1979-1998 بر روی 2677 نفر از کودکی تا هنگام جوانی، نشان داد که بین وضعیت اقتصادی- اجتماعی، با شاخصرفتاری فرزندان همبستگی بالایی وجود دارد (کان و ویلسون، 2005). اگر چه مطالعه کولی و همکاران (2006) نشان داده است که رفاه اجتماعی خانواده و همچنین میزان سطوح بالای اقتصادی و تحصیلات والدین، بر سلامت روان شناختی نوجوانان موثر است، ولی بعضی از تحقیقات بین رفاه اجتماعی و سلامت روانشناختی نوجوانان رابطه مستقیمی گزارش ننمودهاند (دانی فن، 2006).
با توجه به گستردگی مفاهیم و ابزارهای بهکار رفته در تحقیقات مختلف، منظور از سبکهای تربیتی والدین در این تحقیق، چیزی است که پرسشنامه اقتدار والدین (بورای، 1991) آن را اندازهگیری میکند و سلامت روانشناختی به معنی احساس خوب بودن میباشد که بهوسیله پرسشنامه سلامت روانشناختی ذهنی اندازهگیری میشود. بنابراین سوالات زیر مورد بررسی قرار گرفته است.
1. بین سبکهای تربیتی والدین (استبدادی، اقتدارمنطقی و آسانگیر) با شاخص کلی سلامت روانشناختی رابطه معنیدار وجود دارد.
2. سهم هر یک از سبکهای تربیتی (استبدادی، آسانگیر، اقتدارمنطقی) درتبیین شاخص سلامت روانی به چه میزان است؟
3. آیا درشاخص سلامت روانی دختران و پسران مناطق مختلف تهران تفاوت معنی داری وجود دارد؟
4. آیا در هر یک از سبکهای تربیتی در خصوص دختران و پسران و همچنین مناطق مختلف تهران تفاوت معنیدار وجود دارد؟
روش
جامعه و نمونه
آزمودنیهای این پژوهش عبارت از 1396 نفر از دانشآموزان پسر و دختر (612 پسر و 784 دختر) در مقاطع اول و دوم و سوم دبیرستان (15-18 سالگی) شهر تهران است که به صورت نمونه برداری تصادفی منظم از مناطق (شمال، جنوب، غرب، شرق و مرکز) که شامل مناطق آموزشی 1، 3، 4، 5، 8، 9، 11، 16 و 17 میگردید به همراه مادران آنها انتخاب شده بودند.
ابزار
پرسشنامه اقتدار والدین: این پرسشنامه توسط بورای (1991) به منظور اندازهگیری دیدگاه اولیه اقتدار والدین بامریند (1971) در سه نوع آسانگیر، استبدادی و اقتدار منطقی تهیه شده است. نتایج تحقیقات بورای و همکــــاران (1988 نقل از بورای، 1991)، اسفندیاری (1374)، رضایی (1375) و مهرافروز (1378) نشان داد که این پرسشنامه از مشخصات روانسنجی مناسب برای اندازهگیری دیدگاه اولیه بامریند (1971) در زمینه شیوههای فرزندپروری میباشد.
مقیاس سلامت روانشناختی: مقایس سلامت روانشناختی دارای 17 سوال است که خود به دو قسمت تقسیم میشود: T1 و T1. T2 شامل پنج سوال اول و ترجمه دقیق پرسشنامه SWLS است (دینر و همکاران، 1985). این آزمون در مطالعات بین فرهنگی زیادی مورد استفاده قرار گرفته و از قابلیت اعتبار بالایی برخوردار است (مایرز و دینر، 1995). T2 شامل دوازده سوال بعدی است که اقتباسی از مقیاس SWB است. در این مقیاس 6 مقوله پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، استقلال، کنترل و مدیریت محیط، هدف زندگی و رشدشخصی وجود دارد که برای هر مقوله 2 سوال در نظر گرفته شده است. برای مجموع 17 سوال بخش دوم طیف هفت درجهای از کاملاً مخالف (نمره 1) تا کاملاً موافق (نمره 7) در نظر گرفته شده و از آزمودنیها خواسته میشود که میزان موافقت یا مخالفت خودرا با هر یک از سوالات مورد ارزیابی قرار دهند. اعتبار و روایی این آزمون را کــــرمی نوری و همــــکاران (1381) گزارش کردهاند.
شیوه اجرا
پس از انتخاب نمونه تحقیق، ابتدا دانشآموزان با هماهنگی واحدهای آموزشی به مقیاس سلامت روانشناختی و پرسشنامه وضعیت اقتصادی- اجتماعی پاسخ دادند. درمرحله بعد پرسشنامه سبکهای تربیتی والدین که در پاکتی در بسته گذاشته شده بود به آدرس منزل دانشآموزان که بر روی مقیاس سلامت روانشناختی نوشته شده بود، ارسال گردید، که درآن خواسته شده بود مادران این دانشآموزان به سوالات پاسخ دهند. البته دانشآموزانی به مقیاس سلامت روانشناختی پاسخ دادند که دارای مادرانی با حداقل 8 کلاس سواد بودند. در نهایت از میان پرسشنامههای ارسال شده، 1396 پرسشنامه کامل، جهت استخراج دادهها مورداستفاده قرار گرفت.
نتایج
جدول 1 یافتههای توصیفی متغیرهای تحقیق شامل شاخص T1 و T2 و شاخص کلی سلامت روانشناختی و سه سبک تربیتی والدین را نشان میدهد.
متغیرهای تحقیق |
میانگین |
انحراف استاندارد |
شاخص T1 |
05/23 |
89/5 |
شاخص T2 |
78/65 |
75/9 |
شاخص کلی سلامت روانشناختی |
79/88 |
50/13 |
سبک تربیتی آسانگیر |
38/27 |
26/5 |
سبک تربیتی استبدادی |
54/26 |
89/5 |
سبک تربیتی منطقی |
53/42 |
09/5 |
جدول 1: خلاصه نتایج توصیفی گروه نمونه (1396= n ) |
جهت بررسی میزان رابطه بین انواع سبکهای تربیتی و سلامت روانشناختی جدول ماتریس همبستگی بین مولفهها محاسبه گردید. جدول 2 نشــــــان میدهد که بین ســـــلامت روان شناختی با دو سبک تربیتی استبــــــدادی (p< 0/001, r=0/12) و منطقی (p< 0/001, r=0/20) ضریب همبستگی معنیدار بوده، ولی با سبک آسانگیر این ضریب معنیدار نیست. علاوه بر این بین زیرمجموعههای سلامت روانشناختی (شاخصهای) T 1 و T 2 با دو سبک استبدادی و منطقی رابطه معنیدار بوده با سبک آسانگیر رابطه معنیدار نیست. به منظور تعیین سهم هر یک از متغیرهای پیشبین(شیوههای تربیتی والدین) در تبیین متغیر ملاک (سلامت روان شناختی)، تحلیل رگرسیون گام به گام صورت گرفت که اولین متغیر وارد شده به معادله، شیوه تربیتی منطقی و سپس شیوه تربیت یا استبدادی بود. نسبت F مشاهــــــده شده برای تحلیل رگرسیون چند متغیری در گام اول معنیدار است (p< 0/01, F=58/847). نسبت F مشاهده شده در گام دوم معنیدار است(p< 0/01, F=33/996). این دو متغیر در مجموع حدود 20٪ واریانس تغییرات سلامت روانشناختی را تبیین مینماید.
انجام تحلیل t مستقل بین دو گروه دختران و پسران نشان داد که بین آنها از لحاظ شاخص سلامت روانی تفاوت معنیدار وجود ندارد (t= 0/65 , p>0/05, df=1394).
در خصوص تفاوت بین مناطق مختلف آموزش و پرورش در شاخص سلامت روانشناختی از طریق طرح تحلیل واریانس نشان داد که بین مناطق تفاوت آماری معنیدار وجود دارد (F=2/96,p<0/002, df=(9,1386)) و کمترین شاخص سلامت روانشناختی از منطقه 11 (89/84=) و بیشترین آن از منطقه3 (54/91=) بدست آمد. این یافتهها در نمودار 1 نشان میدهد مناطق 1، 3، 4 و 5 دارای بالاترین میانگین سلامت روانشناختی و مناطق 6، 8، 9، 11، 16 و 17 دارای پایینترین میانگین سلامت روانشناختی است.
بررسی تفاوتهای جنسی و منطقهای در سبکهای تربیتی والدین نشان میدهد از لحاظ جنسی، بین سبک تربیتی والدین آسانگیر (t=0/97,p>0/05, df=1394) و استبدادی(t=0/45,p>0/05, df=1394) تفاوت معنیدار وجود ندارد و این در حالی است که بین سبک تربیتی والدین اقتدار منطقی (t=4/20,p>0/001, df=1394) تفاوت معنیدار وجود دارد.
در خصوص تفاوت سبکهای تربیتی در مناطق مختلف تهران، در سبک تربیتی والدین آسانگیر تفاوت معنیدار آماری بین مناطق وجود ندارد (F=2/86,p>0/05, df=(9,1386)) و این درحالی است که در سبک تربیتی استبدادی (F=3/78,p>0/001, df=(9,1386)) و در سبک تربیتی منطقی(F=3/05,p>0/001, df=(9,1386))معنیدار است. در مناطق 14، 11، 16 و 17 والدین بیشتر از سبک تربیتی استبدادی استفاده میکنند در حالی که در مناطق 1، 3، 5، 6، 8 و 9 کمتر از این سبک استفاده مینمایند. این در حالی است که والدین از سبک منطقی در مناطق 1، 3، 4، 5، 6، 8، 9 و 11 در مقایسه با مناطق 16 و 17 استفاده مینمایند.
بحث
از نتایج بهدست آمده در این تحقیق ارتباط مثبت و معنیدار بین شیوه فرزند پروری اقتدارمنطقی مادر با سلامت روان شناختی نوجوان است. نتیجه دیگر تحقیق، رابطه منفی و معنی دار بین شیوه فرزندپروری استبدادی مادر و سلامت روانشناختی نوجوان است. همانگونه که در ادبیات تحقیق ذکر گردید والدین دارای سبک والدینی اقتدار منطقی دارای عواطفی گرم و در عین حال کنترل کننده هستند. والدین گرم به نیازهای عاطفی و روانی فرزند پاسخ میدهند، ولی کنترل معقول و عقلانی نیز بر فرزندان خود اعمال مینمایند. والدین با شیوه استبدادی و یا شیوه آسانگیر این دو ویژگی را همزمان با یکدیگر ندارند. در سبک تربیتی استبدادی و آسانگیر، بعد کنترل کنندگی یک امر یک طرفه میباشد به این معنی که در سبک تربیتی استبدادی، جهت از سمت والد به سوی فرزند است. در حالی که در سبک تربیتی آسانگیر از سمت فرزند به سوی والدین میباشد. (بام ریند، 1991).
نوجوانان در خانوادههای دارای سبک اقتدار منطقی و مردم سالار متکی به خود، آرام و امیدوار بوده و هویت شخصی آنها آسیب نمیبیند. همان طور که در تحقیقات گذشته به طور نمونه (شک، 1997) نشان داده شد، احساس خوب بودن روانشناختی با سبکهای تربیتی والدین که در آن فرزندان احساس رضایت از زندگی خود میکنند رابطه معنیدار دارد. نوجوانی که با سبک تربیتی اقتدار منطقی زندگی میکند، بیشترین دلبستگی را در دوران کودکی با والدین خود تجربه کرده و این باعث میشود که در نوجوانی یک حس ارزشمندی و خوب بودن را تجربه نماید. دو نوع سبک تربیتی استبدادی و آسانگیر، هر کدام ابعادی از سبک تربیتی آسانگیر منطقی را دارند، ولی به تنهایی نمیتوانند باعث سلامت روانشناختی در نوجوانان شوند. اگر چه در سبک تربیتی استبدادی، بعد کنترل کنندگی وجود دارد. ولی بعد گرمی و صمیمی بودن را ندارد، و باعث ایجاد خصومت در نوجوانان میشود. از طرف دیگر سبک تربیتی آسانگیر به دلیل عدم کنترل کنندگی ازجانب والدین، باعث رها شدن شده و این امر موجب لجام گسیختگی آنها میگردد که این موضوع نیز به نوبه خود میتواند از ایجاد شدن حس ارزشمندی در نوجوان گردد.
در پژوهش حاضر به لحاظ سبک تربیتی، بین نوجوانان دختر و پسر، تفاوتهایی مشاهده شد، بدین صورت که از لحاظ سبک تربیتی استبدادی و آسانگیر در مورد دختران و پسران تفاوت معنیدار وجود ندارد، ولی بین دختران و پسران از لحاظ شیوه تربیتی اقتدار منطقی، تفاوت معنیدار مشاهده میگردد. یعنی والدین، این شیوه تربیتی را در مورد دختران خود بیشتر میتوانند بهکار ببرند تا پسران. با توجه به این که والدین در این تحقیق مادران بودهاند، تعاملی که میتواند بین دختران و مادران از طریق این سبک برقرار گردد به دلیل همانند سازی جنسیتی امکانپذیر است، ولی در مورد پسران بخصوص در دوره نوجوانی امکان این تعامل بین مادران و پسران به حداقل خود میرسد. در این خصوص نیازمند تحقیقاتی هستیم که رابطه والد- فرزندی را به طور مشاهده مستقیم مورد توجه قرار دهد.
از لحاظ اعمال سبک تربیتی در مناطق مختلف تهران، در سبک تربیتی آسانگیر بین مناطق مختلف تفاوت مشاهده نگردید، ولی بین مناطق در شیوههای تربیتی استبدادی و منطقی تفاوت وجود داشت. از لحاظ اعمال سبک تربیتی استبدادی مناطق 14، 11، 16و 17 در مقایسه با سایر مناطق، والدین از این سبک تربیتی بیشتر استفاده مینمایند، اما والدین از سبک منطقی در مناطق 16 و 17 در مقایسه با سایر مناطق کمتر استفاده مینمایند.
معمولاً در مناطق اقتصادی- اجتماعی کمتر توسعه یافته، والدین چارهای جزاستفاده از سبک تربیتی استبدادی نمیبینند. به دلیل محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی و کار بیش از حد در بیرون از خانه پدران و اختصاص ندادن وقت کافی از طرف مادران به دلیل فرزندان زیاد- که معمولاً در خانوادههای اقتصادی- اجتماعی پائین وجود دارد- استفاده از سبک تربیتی استبدادی، تنها روش ممکن برای این مادران است. در مناطق 4 و 11 والدین از هر دو سبک تربیتی استبدادی و منطقی استفاده مینمایند.
از لحاظ تفاوت سلامت روانشناختی بین دختران و پسران تفاوت مشاهده نشد و این یافته نشان دهنده آن است که در سالهای اخیر تفاوتها بین دختران و پسران به حداقل رسیده است. اگر چه بعضی از تحقیقات، به تفاوت سلامت روانشناختی دختران و پسران اشاره نمودهاند. این امر میتواند ناشی از تغییر نگرش دختران و پسران در خصوص نگرش به سلامت روانشناختی باشد.
سلامت روانشناختی در مناطق شمالی و میانی شهر تهران به مراتب بهتر از مناطق پائین شهر است، و این میتواند تاییدی بر نقش عوامل اقتصادی- اجتماعی در سلامت روانشناختی باشد. زیرا عواملی که سلامت روانشناختی در مناطق پایین شهر را به مخاطره میاندازد، به مراتب بیشتر از مناطق شمالی و مرکزی شهر است.
این یافته، تحقیقات پیشین (کولی و همکاران، 2006) را نیز تأیید میکند. با توجه به نقش دوگانه وضعیت اقتصادی- اجتماعی در سلامت روانشناختی نوجوانان، نیازمند مفهوم گردانی مجدد از وضعیف اقتصادی- اجتماعی و تفسیر معنای روانشناختی آن هستیم.
به نقل از: پژوهش در سلامت روانشناختی، دانشگاه تربیت معلم تهران- قطب علمی روانشناسی استرس، دوره اول، شماره اول، بهار 1386 |