1387/12/12
هزينه عشق واقعى
 

 

پسر بچه‌اى يک برگ کاغذ به مادرش داد.
مادر که در حال آشپزى بود، دستهايش را با حوله تميز کرد و نوشته را با صداى بلند خواند.
او نوشته بود:

صورتحساب


کوتاه کردن چمن باغچه ٥٠٠٠ تومان
مراقبت از برادر کوچکم ٢٠٠٠ تومان
نمره رياضى خوبى که گرفتم ٣٠٠٠ تومان
بيرون بردن زباله ١٠٠٠ تومان
جمع بدهى شما به من: ١٢٠٠٠ تومان

مادر نگاهى به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب اين را نوشت:

بابت ٩ ماه باردارى که در وجودم رشد کردى هيچ
بابت تمام شبهائى که به پايت نشستم و برايت دعا کردم هيچ
بابت تمام زحماتى که در اين چند سال کشيدم تا تو بزرگ شوى هيچ
بابت غذا، نظافت تو، اسباب بازی‌هايت هيچ
و اگر شما اين‌ها را جمع بزنى خواهى ديد که: هزينه عشق واقعى من به تو هيچ است

وقتى پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد و در حالى که به چشمان مادرش نگاه می‌کرد. گفت:
مامان ... دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زير صورتحساب نوشت:
قبلاً بطور کامل پرداخت شده

قابل توجه اونهائى که فکر می‌کنند مرور زمان آن‌ها را بزرگ کرده و حالا که هيکل درشت کردند خدا را هم بنده نيستند.
بعضى وقت‌ها نيازه به اين موارد فکر کنيم...
کسانى که از خانواده دور هستند شايد بهتر درک کنند.

نتيجه‌گيرى منطقی: جايى که احساسات پا می‌ذاره منطق کور ميشه
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه می‌ذاره: جمع بدهى می‌شه ١١٠٠٠ تومان نه ١٢٠٠٠ تومان

 

---

منبع :

:نظر خود را در مورد این مطلب اعلام نمایید
( 131 راى )
خیلی بیمزه بیمزه متوسط جالب خیلی جالب
 
     
 
 
 
     
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.