1388/04/01
خويشتن دارى
 

 

از هر کس که بپرسيد از زندگيش چه مى‌خواهد معمولاً حرف‌هاى تکرارى و آشنايى از اين قبيل مى‌شنويد: سلامتى، شغل خوب، خانواده گرم و صميمى، خانه زيبا و راحت، دوران بازنشستگى آرام و بى‌دغدغه، و مانند اين‌ها.
امّا واقعاً شما براى چه زندگى مى‌کنيد؟ در بين تمام چيزهايى که در زندگى به دنبال آن هستيد کدام بيشترين ارزش را دارد؟
به گفته ويليام ايروين، استاد فلسفه دانشگاه ايالتى رايت، اغلب مردم در نام بردن اين هدف مشکل دارند. آن‌ها مى‌دانند هر دقيقه يا حتى هر سال از زندگيشان چه مى‌خواهند امّا هيچگاه درنگ نکرده و به بزرگ‌ترين هدف زندگى‌شان نينديشيده‌اند. البته تا حدودى هم قابل درک است زيرا فرهنگ ما، مردم را به فکر کردن درباره چنين چيزهايى تشويق نمى‌کند. در واقع، آنقدر موجبات حواس‌پرتى و آشفتگى خاطر برايشان فراهم مى‌کند که فرصت کافى براى اين منظور پيدا نمى‌کنند.
امّا مهم‌ترين هدف زندگى، نخستين مولفه در فلسفه حيات است. به عبارت ديگر، اگر مهم‌ترين هدف در زندگى شما مشخص نباشد، فلسفه حيات شما داراى انسجام لازم نخواهد بود.
پيش از اين، متفکران بزرگ در جستجوى يافتن پاسخى براى اين پرسش بودند. فيلسوفان روم و يونان قديم تلاش مى‌کردند دريابند چه چيزى در زندگى از همه مهم‌تر است و راه رسيدن به آن چيست. به عبارت ديگر، آن‌ها مى‌خواستند «بهترين شيوه زندگي» را کشف کنند.
تلاش‌هاى آن‌ها به يک نتيجه ختم شد: «خويشتن داری». فلسفه‌اى که امروزه به خوبى درک نمى‌شود.
امروزه واژه «خويشتن دار» يا «بردبار» براى توصيف کسى به کار مي‌رود که تحت تاثير شادى يا اندوه قرار نمى‌گيرد، فردى بدون شور و هيجان. امّا فلسفه «خويشتن داری» اين گونه نيست. خويشتن دارى درباره جستجوى يک زندگى با معنى و ارضاء کننده است. درباره چگونگى التيام بخشيدن به آسيب‌هاى اجتناب‌ناپذير زندگى است. و همچنين درباره رسيدن به آرامش.
اين امر چگونه محقق مى‌شود؟ توصيه‌هاى فيلسوفان خويشتن‌دار قديم چنين است:
• درباره طبيعت گذراى جهان پيرامونتان تعمّق کنيد.
• در «حال» زندگى کنيد، بدون هراس از آينده.
• هيجانات منفى را از ذهن خود بيرون کنيد.
• مطابق با طبيعت شخصى خود زندگى کنيد.
• پاکدامنى و شرافت را سرلوحه زندگى خود قرار دهيد.
• شجاع و عاقل باشيد.
• ساده و با قناعت زندگى کنيد.
• بر تمايلات نفسانى خود تا حد امکان مسلط شويد.

به نظر ساده مى‌رسند امّا در واقع، فريبنده و غلط اندازند. تحقق آن‌ها به کار زياد و مداوم نياز دارد. براى مثال، زندگى در «حال» و بدون هراس از آينده، هنگامى که اخبار غم‌انگيز و فاجعه بار پيرامونمان را در نظر مى‌گيريم، ممکن است نشدنى به نظر آيد. امّا فيلسوفان خويشتن‌دار به ما يادآورى کرده‌اند که اغلب رويدادهاى دنيوى، خارج از دايره کنترل ما قرار دارند. آنچه ذهن ما را آزرده مى‌سازد، خود رويدادها نيستند بلکه صرفاً قضاوت و داورى ما درباره آن‌هاست. و ما مى‌توانيم آن را تغيير دهيم.
شما در مورد تکثير سلاح‌هاى هسته‌اى، گرم شدن زمين، شبح تروريسم يا رکورد اقتصاد جهانى کار چندانى نمى‌توانيد بکنيد. البته مى‌توانيد درباره‌اش صحبت کنيد، به ديگران آگاهى دهيد و يا در تشکل‌هاى اعتراضى شرکت کنيد. امّا نگرانى، چيزى را حل نمى‌کند.
به طريق مشابه، توصيه به زندگى ساده و با قناعت نيز مى‌تواند ميليون‌ها انسانى که در سال‌هاى اخير گرفتار درد و رنج شده‌اند را نجات دهد. محدود کردن خواسته‌هاى مادى و هوس‌هاى تجملاتى شما را قادر مى‌سازد تا بخش بيشترى از درآمدتان را پس‌انداز کنيد. کوتاه‌ترين مسير براى دستيابى به استقلال اقتصادى و زندگى مرفه، مبارزه با غريزه زياده‌طلبى و تمايل به ثروتمند به نظر آمدن است.
بسيارى از مردم فکر مى‌کنند که اگر درآمد کافى داشته باشند، بالاخره خواسته‌هايشان برآورده خواهد شد و نهايتاً ديگر خواسته‌اى نخواهند داشت.
اين امر هيچگاه اتفاق نمى‌افتد. خواسته‌هاى جديد فوران خواهند کرد و جاى قديمى‌ها را خواهند گرفت. و اين چرخه همچنان ادامه خواهد داشت. اين واقعيت را هيچگاه از ذهنتان دور نسازيد. اين به شما کمک مى‌کند که تصميم‌هاى صادقانه‌ترى در زندگى خود بگيريد.

 

---

منبع :

:نظر خود را در مورد این مطلب اعلام نمایید
( 48 راى )
خیلی بیمزه بیمزه متوسط جالب خیلی جالب
 
     
 
 
 
     
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.