تاريخچه يوگا
 
فلسفه مکتب يوگ

 
  يوگا يکى از مکاتب فلسفى عرفانى رايج در هند است که مبتنى بر آداب خويشتن دارى، ورزش بدنى و ذهنى مى باشد. هر يک از مکاتب بنا به روش خود تزکيه نفس و اصول اخلاقى را به پيروان خود تعليم مى دهند. اين مکاتب فهرست وار عبارتند از :

١- مکتب «نيايه» به معنى آنچه که فکر را به نتيجه هدايت کند و اين مکتب منسوب به حکيمى است به نام «اکش پادگوتم».

٢- مکتب «وى شيشکا» که اين نام مأخوذ از کلمه «وى شيشه» به معنى خاص است و اين دو مکتب نماينده روش تحليلى فلسفه اند.

٣- مکتب «سانکهيا» که مبتنى بر دوگانگى وجود است و يکى از مکاتب فلسفى بعد از ويدانت است.

٤- مکتب «جوک» يا يوگ، که به معنى اتحاد است و به تفصيل درباره آن صحبت مى شود.

٥- مکتب «پورواميمانسا» که مکتب آداب و مناسک هندو است و اساس آن بحث و تجسس در «دارما» است که تکليف و وظيفه است.

٦- مکتب ويدانت که به معنى مقصد بيد (ويد) است و در وحدت وجود سخن مى گويد.
 
     
 
يوگا يکى از مکاتب فلسفى عرفانى هند و مبتنى بر آداب خويشتن دارى، آموزش هاى جسمانى و ذهنى است.
 
     
 
مواجهه با رنج، مشقت، ناکامى و نادانى از مباحث عمده در يوگاست.
 
     
 
يوگا يک روش فلسفى - کاربردى در فهم و درک مسائل وجودى، مراتب ذهنى، ريشه هاى رنج و متعادل سازى و رفع آنهاست.
 
     
 
مبانى آئين يوگا

 
  يکى از مبانى يوگا مبحث رنج است، جهان ديرى است فانى مملو از ناکامى و مشقت، جسم جايگاه رنج است و حواس و ادراکات حسى رنج آفرين اند و لذايذ نيز آبستن ناکامى و اندوه اند، لذا همه چيز براى انسان فرزانه در جهان ادراکات حسى رنج آور است، پس بايد به هر نحو خود را از اين رنج آزاد کرد.

راه آزادى در مکاتب هندى به طرق گوناگون حاصل مى شود، در «نياياسوترا» توسط شناخت درست مقولات شانزده گانه و روش استدلالى حاصل مى شود. در «وى شيشکا» به کمک تفکيک و شناخت مقولات ششگانه بدست مى آيد. در «سانکهيا» توسط شناخت تفکيکى بين روح و ماده حاصل مى شود و در «ودانتا» به وسيله اشراق وردماسوى الله کسب مى گردد.

در «يوگا» توسط تميز حق از باطل و روح از ماده که در اين جهان بر اثر مشارکت ظاهرى بصورت واحد جلوه مى کنند بدست مى آيد. دوم مبحث نادانى است، پيوند روح و ماده بر اثر عدم شناخت تحقق مى يابد و مادام که نادانى وجود دارد زايش دوباره خواهد بود و انسان در گردونه باز پيدايى اسير است.

نادانى در حقيقت عدم تشخيص روح از مراتب ذهنى است، مانند اينکه مى پنداريم «من مى دانم»، «من رنج مى برم» و «من مى فهمم» و کلمه من را به روح يعنى «پوروشا» نسبت مى دهيم و اين خود نادانى و توهم است. به عبارت ديگر نادانى پيوند روح با عقل است و عقل مخزن تأثرات و ترکيبات ذهنى و تجارت پيشين است. به عقيده «وياسا» عقل متکى بر تاثرات ناشى از نادانى است و به نتيجه کار خود که نمايش روح است، دست نمى يابد.

از اين رو دوباره با همان وظيفه ظاهر مى گردد. اما در صورتى که عقل به نتيجه کار خود که هدفش اظهار و نمايش روح است نائل گردد از وظيفه خود فارغ مى شود و از نادانى رهايى مى يابد و ديگر بار بوجود نمى آيد.

با توجه به شناخت علت نادانى و اينکه ريشه و منشاء درد و مشقت بى پايان است، يوگا به جنبه هاى علمى اين موضوع مى پردازد و معتقد است که تنها فلسفه اولى قادر به رهبرى و نجات انسان از چرخه حيات نيست و به همين دليل آداب و فنونى ضميمه اين فلسفه مى نمايد تا آگاهى که تاکنون صرفاً از طريق تعقل ادراک مى شده فعليت يابد و به واسطه آميزش اين معرفت به سرشت خويش وجدان و مخزن تأثرات ديرينه را نابود سازد و آگاهى ديگر و شعورى برتر را جايگزين سازد، هشيارى عاليترى که عقل را بدان راه نيست و استدلال از درک آن ناتوان است.

پس هر ديدگاه فلسفى براى تحقق انديشه ها بايد به رويه هاى علمى رياضت و ورزش خاص آراسته گردد.
 
     
 
تاريخ پيدايش مکتب يوگ

 
  هنوز به خوبى روشن نشده است که فنون و آداب يوگ اولين بار به وسيله چه کسانى تدوين و بکار برده شده، تاريخ پيدايش يوگا را کهنتر از زمان تدوين کتاب «يوگا سوترا» مى دانند تا آنجا که در اساطير و افسانه ها اين تعليمات را به خدايان هندى (مظاهر احديت) نسبت مى دهند، اما اتفاق رأى محققين بر اين است که حکيم و فيلسوف هندى (پاتانجلي) مبانى آئين يوگا را در رساله خود به نام يوگا سوترا (Yoga Sutra) تدوين کرده است.

ترجمه، تفسير و تدوين يوگا سوترا از لحاظ تاريخى به دو قرن قبل از ميلاد مسيح نسبت داده شده هر چند آراء ديگرى درباره پيدايش و نگارش اين رساله وجود دارد. به عقيده ياکبى و کيث اين اثر در سده هاى سوم الى پنجم ميلادى نگاشته شده زيرا در اين رساله به تيره «ماهاياناي» بودائى اشاره شده است اما داسگوپتا (Dasgupta) در خصوص نظريه ياد شده معتقد است که غرض از مکاتب بودائى که در يوگا سوترا بدان اشاره شده مکاتبى است که به اصالت ذهن معتقد بودند مانند مکتب «ويجينياناوادا» آئينى که بنيانگذار اصالت خلاء جهانى بود.

و متحمل است مقصود مکتب قديمترى است که پيش از تکوين و ايجاد مکاتب فوق موجود بوده است. داسگوپتا در تحقيقات خود در زمينه يوگا به کتاب ابوريحان بيرونى به نام «پتنجل الهندى فى اخلاص من المثال» که ترجمه عربى يوگا سوتراى پاتانجلى است اشاره کرده و پس از تجزيه و تحليل و مقايسه آن با يوگا سوترا به اين نتيجه رسيده است که ترجمه حکيم ابوريحان بيرونى از روى متن ديگرى بوده که در آن مبانى پاتانجلى تا حدى تغيير کرده و تمايل به يکتا پرستى در آن مشهود است و به نظر داسگوپتا رساله بيرونى معترف تحولى است که به واسطه آن يوگا سوترا وارد مجراى تازه اى شده که به سهولت مى توانست منجر به مکاتب ودانتا و شيوايى و حتى تانترا گردد.

در گيتا يوگا، معانى مختلفى دارد و معنى کلى آن بنظر داسگوپتا از ريشه (Yuj) به معنى پيوستن است و چون پيوستن به امرى مستلزم گسستن از امرى است لذا پيوند با يوگا منجر به جدائى از تعلقات عالم و تجرد از عالم ماده و ضمائم آن تعبير مى شود.

اما در گيتا يوگا به مفهوم حذف و قطع مراتب نفسانى نيست بلکه اتصال به بارگاه ارزلى است که با پيروى از روشهاى يوگا از جمله «کارمايوگا» طريقت کردار و تکاليف شرعى و «ديانايوگا» روش مراقبه و معرفت تحقق مى يابد. طريقت يوگا در گيتا به عنوان راه ميانه مطرح است.
 
     
 
برخى از پژوهشگران تاريخ تدوين اين علم کهن را به دو قرن قبل از ميلاد مسيح نسبت داده اند.
 
     
 
برخى تعاليم يوگا را به خيلى قبل از اين تاريخ نسبت مى دهند تا آنجا که در اساطير و افسانه ها اين تعليمات را به مظاهر احديت نسبت مى دهند.
 
     
 
يو گا از ريشه کلمه سانسکريت (Yuj) به معنى اتحاد گرفته شده و آن اتحاد و هماهنگى بين تن و روان و نيروهاى مثبت و منفى وجود انسان است.
 
     
  در گيتا آمده است : «يوگا براى آن کس که در خوردن افراط مى کند ميسر نيست و نه براى آن کس که از خوردن پرهيز مى کند، نه مناسب حال کسى است که بسيار مى خوابد و نه مناسب کسى که شب زنده دارى مى کند، اما براى آن کس که در خوراک و تفريح و خواب و بيدارى معتدل است يوگا راه انهدام کلية مصائب است.»

اين روش ميانه يوگا در گيتا با روش يوگاى کلاسيک پاتانجلى متعارض است زيرا در يوگا سوتراى پاتانجلى کمتر به نيازهاى طبيعى انسان توجه مى شود و انسان را مقيد مى سازد خلوت به درون نگرى، خودکاوى و قطع مراتب ذهنى و نفسانى گزينى، سکون و اعتکاف را جايگزين تحرک و فعاليت اجتماعى مى نمايد.

اين نوع يوگا فراتر از اخلاقيات بشر عادى و وراى ارزشهاى جارى جوامع سير مى کند و کمتر به عواطف انسانى و عشق و محبت ارتباط دارد.
 
     
 
يوگا چيست ؟

 
  يوگا از ريشه کلمه سانسکريت (Yuj) گرفته شده و بمعنى اتحاد است و هنوز در زبان لاتين بصورت کلمه (Yungr) باقى است اتحاد بين تن و روان، بين نيروهاى مثبت و منفى وجود انسان، بين جريانات (Yin) و (Yang) اتحاد بين نيروى «پرانا» و «آپادانا»، اتحاد بين نيروى مثبت خورشيدى و نيروى منفى ماه.

مترادف همين کلمه در زبان انگليسى (Yoke) است که بمعنى آلت يا وسيله اتحاد است.

در زبان فارسى کلمه «يوغ» به معنى وسيله اتحاد است و آن چوب مخصوصى است که به گردن دو گاو مى بندند تا از ترکيب قدرت آنها در شکافتن زمين و شخم زدن استفاده کنند. لذا يوغ که بمعنى قيد است ابزارى براى وحدت نيروى دو موجود و يوگا نيز روشى است که نيروهاى مثبت و منفى و جنبه هاى جسمى و روانى انسان را نخست پرورش داده شکوفا مى سازد و سپس بين ايندو اتحاد و توازنى برقرار مى کند که در سايه آن فرد بر خويشتن حاکم مى شود و خوديت خويش را باز مى يابد و از تنهايى و سرگردانى در اقيانوس متلاطم جوامع بشرى به سکون و آرامشى مى رساند که توفان حوادث و فشارهاى خرد کننده عصبى او را از خط تعادل خارج نساخته آرامش او را بر هم نميزند.
 
     
 
يوگى کسى است که آرامش درونى او را ناهمواريهاى زندگى نتواند بر هم زند. کسى است که هستى اش بر شخصيت عالى استوار است.
 
     
 
يوگى کسى است که وجود خود را فتح کرده باشد.
 
     
 
يوگى کسى است که قدرتهاى باطنى اش با دانش و معرفت خارج از جهان مادى سيراب شده است.
 
     
 
يوگى کيست ؟

 
  يوگى کسى است که وجود خود را فتح کند. کسى که آرامش درونى او را، سرما و گرما، اندوه و شادى، احترام و توهين نتواند برهم زند، کسى که هستى اش بر شخصيت عالى استوار است و قدرتهاى باطنى اش با دانش و معرفت خارج از جهان مادى سيراب شده، احساس بزرگ او به خاک و طلا يکسان مى نگرد.

آرى يوگى، کسى که از تعليمات مکتب يوگ سرشار است، چنين شخصيتى است.

در جهان پرآشوبى که اکنون ما زندگى مى کنيم مشکلات بى حد و حصرى وجود دارد که ناشى از کثرت جمعيت، عدم هماهنگى افکار و انديشه ها، مسائل اقتصادى، شغلى، تحصيلى، خانوادگى و... است برخورد انسان با هر يک از اين مشکلات اگر با خامى و عدم آمادگى قرين باشد موجب گسيختن تعادل روانى در فرد خواهد شد.

پاتانجلى مفسر يوگا در رساله خود (يوگاسوترا) مى گويد : «يوگا حذف مراتب ذهنى است که شامل مراتب عقلى و نفسانى نيز مى گردد.» و درباره تموجات ذهنى مفسر سوتراهاى پاتانجلى مى گويد : «خاصيت واقعى ذهن حالت وصال مطلق است و مراتب ذهنى عبارتند از : ١- پراکندگى، ٢- پريشانى و گسيختگى، ٣- قرار يافته، ٤- متوجه به چيزى واحد و ٥- کاملاً خاموش.»

حالات يک و دو وضعيت ذهنى کليه افراد است و مرتبه سوم زمانى حاصل مى شود که نيروى ذهنى شخص متوجه مطالعه و تحقيق است و مستلزم ورزش ذهنى مانند حل مسئله رياضى، دو مرتبه آخر که تمرکز ذهنى در شى واحد است و آرامش مطلق از جمله مراتبى است که در اثر تعليمات يوگا حاصل مى شود و اين معرف حالات و شعور خاصى است که با شعور عادى ما متفاوت است و بدان نمى رسيم مگر بمدد رياضت و ورزش ذهنى.

هدف واقعى يوگا از بين بردن منيت و شخصيت کاذب ذهنى است و براى نيل بدين منظور مقرراتى دارد که بر خلاف خوى و خصلت غريزى انسان فرمان مى دهد.

اين دستورات منجر به تمرکز قواى ذهنى در نقطه اى واحد مى گردد که هر چند رسيدن به آن مرحله دشوار است اما بمدد و دستورات و ورزشهاى خاص يوگا قابل دسترسى است پاتانجلى در مورد آداب يوگ که منجر به آزادى روح و فنا فى الله مى گردد نظراتى دارد از جمله :

بزرگترين مانع يوگى در نفس کشى و رسيدن به درون نگرى و انهدام امواج ذهنى همين تأثرات ذهنى ضمير ناخودآگاه است، تأثرات ذهنى که خود محصول تأثرات و کردار پيشين است به نوبه خود مى تواند انگيزه پديد آوردن کردار و مراتب ذهنى ديگرى باشد و در واقع دايره اى از تسلسل علت و معلولى بوجود آورد، نفس در زندگى همواره بيقرار و مشوش است زيرا به رنجهاى پنجگانه زير گرفتار است :

١- جهل و اشتباه فانى (غير ابدي)

٢- خطاى تشخيص در اينکه فرد خود را با بدن و خرد يکى بداند

٣- علاقه به لذايذ

٤- تنفر از اشياء نامطبوع و ٥- عشق غريزى به حيات و ترس از مرگ از مشخصات برجسته يوگ انضباط و نظم عملى است که به وسيله غلبه براميال و تسلط بر حالات ذهنی به دست می آيد.
 
     
 
يوگا در معناى عميق يک حرکت کمال گرايانه براى پيوستن به بحر بيکران هستى و غوطه خوردن در امواج فيض الهى است.
 
     
 
مراحل و روشهاى مختلف يوگا

 
  يوگا فلسفة عظيمى براى بهزيستى است. از اهداف کلى آن مى توان به موارد زير اشاره کرد :
• داشتن اخلاق نيکو، داشتن ارتباط صحيح با خود و ديگران
• آموختن دروس اجتماعى و اصول بهداشت ذهنى
• صلح و دوستى نسبت به ديگران
• پاکسازى ذهنى و تعالى معنوى

از مشخصات بر جستة فلسفه يوگ انضباط و نظم عملى است که به وسيله غلبه بر اميال و تسلط بر حالات ذهنى بدست مى آيد و اين طريقه داراى هشت رکن است که عبارتند از :

١- ياما (Yama) : تعليمات و آيين رفتار اجتماعى شامل :
الف- آهيمسا(Ahimsa) : آزار ترساندن فيزيکى و روانى به ديگران و ايجاد روابط دوستانه با ديگران.
ب- ستيا (Satya) : صداقت، راستگويى و امين بودن.
ج‌- آپرى گراها(Aparigraha) : حسود و کم بين نبودن
د- استيا (Asteya) : به حق و حقوق ديگران احترام گذاشتن، پرهيز کردن از دزدى و کلاهبردارى

٢- نى ياما (Niyama) : تعليمات و انتظامات فردى شامل :
الف- سوچا (Saucha) : نظم و انظباط در کارها و امورات، پاکى و بهداشت جسمانى و روانى.
ب- سنتوشا (Santosha) : قانع بودن، قناعت و انتظارات متناسب داشتن
ج- تاپا (Tapa) : آرامش، شجاعت و قدرت تحمل مشکلات زندگى
د‌- سواديايا (Svadhyaya) : شناخت تواناييها و ضعفهاى خود – خود شناسى
ه- ايشورا – پرانيدانا (Isvara-Pranidhana) : رضاى تسليم در مقابل خداوند

٣- آسانا (Asana) : تعليمات يا انتظامات جسمانى شامل : نرمشها و حرکات جسمانى يا علم سالم سازى و متناسب سازى بدن است. آساناهاى يوگا طورى طراحى شده اند که به عضلات، پوست، غدد مترشحه داخلى تمرين داده و کارکرد خوب آنها را باعث مى گردند. تداوم در انجام صحيح حرکات ورزشى يوگا بشاشيت، زيبايى، قدرت و انعطاف پذيرى را موجب مى گردد :

نکته مهم قابل توجه اينکه براى به دست آوردن اثرات مفيد حرکات يوگا فرد مى بايد اين حرکات را بطور صحيح و متداوم انجام دهد. صرفاً حرکات صحيح و تداوم در انجام آنهاست که مى تواند اثرات مفيد و چشمگير جسمانى و روانى به دنبال داشته باشد. حرکات ورزشى زيادى در بخش آساناهاى پوگا وجود دارد.

در کتاب گرانداسمهيتا تعداد کل اين حرکات ٨٤٠٠٠٠٠٠ ذکر شده است که ٨٤ حرکت به عنوان حرکت مادر و اصلى و بقيه حرکات منشعب از اين ٨٤ حرکت مى شوند. يک فرد با توجه به موقعيت خود مى بايد چند حرکت خاص را بطور صحيح هر روز براى حفظ سلامتى روانى تکرار نمايد.

٤- پراناياما (Pranayama) : پرانامايا يعنى علم کنترل تنفس براى انتظامات ذهنى. اين کنترل بر روى تمام عمليات تنفسى از قبيل دم، بازدم و حبس تنفس مى باشد.

چگونه تنفس کردن نقش بسزايى در سلامتى و آرامش روانى دارد. اگر تنفس دچار بى نظمى و در هم و برهمى شود، ذهن دچار آشفتگى و اضطراب مى گردد و بر عکس کنترل متناسب تنفس مى تواند ذهن را از پريشانى و اشتغالات بيمار گونه رها ساخته و ثبات و اراده قوى را بدنبال داشته باشد.

٥- پرايتاهارا(pratyahara)
: پراتاهارا يعنى مرحله کنترل ذهن از خواهشهاى نفسانى. وقتى شخص قادر به کنترل ذهن خود از خواهشهاى متنوع و گوناگون ارضاء نشدنى شد و ذهن از اضطرابات، کشمکشها و حرص و ولعها پاک گرديد آنوقت است که ذهن مى تواند سکوى پرشى براى تمرکز عميق و تعالى روحانى گردد.

٦- دهارانا (Dharana) : يعنى تمرکز فکر يا جمع کردن کامل توجه روى کار خاص. وقتى از تنشها و اضطرابات آزاد و رها گشت، استعدادهاى انسان فرصت تکامل و تعالى پيدا مى کند. هر چه تمرکز بيشتر شود قدرت خلاقيت و استعداد انسان نيز بيشتر مى گردد.

٧- ديانا (Dhyana) : يعنى خلاء ذهنى يا مديتيشن. ذهن ما در طول شبانه روز دايماً در ترافيک افکار گوناگون، تصميم گيريها، خاطرات، خواهشها و غيره بسر مى برد. شايد افکار ما لحظه اى هم توقف و آرامش ندارد، حتى هنگام خواب در شب ذهن در حال فعاليت است و از اشتغالات گوناگون رها نمى باشد و ما خوابهاى گوناگونى داريم.

اين اشتغالات گوناگون ذهنى انرژى روانى زيادى را صرف مى کنند و ديگر امکان و فرصتى براى رشد ساير فرآيندهاى ذهنى باقى نمى گذارد.

وقتى اين ترافيک افکار فرصتى براى رشد يا تخفيف يابد ذهن در سکون و خلاء خاصى قرار مى گيرد و فرصت و امکان براى ذخيره سازى انرژى روانى و رشد تواناييهاى ذهنى باز مى شود که به اين حالت ديانا يا مديتيشن (Meditation) گويند. شيوه هاى زيادى براى انجام مديتيشن وجود دارد و بخاطر حساسيت موضوع مى بايد زير نظر کارشناسان دوره ديده يوگا يا روانشناس بالينى انجام گيرد.

٨- سمادهى (Samadhi) : سمادهى يعنى مرحله وصل، پيوستن، هماهنگى و همسويى، درک عميق قوانين مسلط و همه گير حيات و طبيعت و يکى شدن با طبيعت ذاتى خود و ذات خداوندى. سمادهى آخرين و بالاترين مرحله يوگاست.
 
     
 
روشهاى مختلف يوگا

 
  کسى که طالب رسيدن به مرحله سمادهى و پيوستن به بحر بيکران هستى و غوطه خوردن در امواج فيض الهى است براى رسيدن به اين مقصود بايد يک حرکت کمالى را آغاز کند و در مسير معرفت از خود به خود و از خود به خلق و از خلق به حق سفر کند. بدين منظور در فلسفه يوگ روشهاى مختلفى وجود دارد که سالک بر حسب استعداد و امکانات ذهنى و بدنى خود مى تواند يکى از اين روشها يا ترکيبى از چند روش استفاده کند :

١- گيانا يوگا : اتصال و ارتباط با احديت به وسيله علم و معرفت

٢- بهاکتى يوگا : رسيدن به مرحله اتصال از طريق عشق و محبت نسبت به جميع موجودات، ادراک تجلى وحدت در کثرت.

٣- کارما يوگا : طى طريق به وسيله خدمت به خلق و و کار و کوشش در مسير رضايت حق تعالى که در خدمت به خلق نهفته است.

٤- مانترا يوگا : ارتباط با فيض الهى بوسيله ذکر و تسبيح ذات احديت.

٥- هاتا يوگا : صعود در مسير معرفت از راه کنترل قواى جسمى و اتحاد نيروهاى مختلف جسم.

٦- راجا يوگا : رسيدن به حق از طريق کنترل قواى ذهنى و روحى.

٧- لايا يوگا : فعال کردن انرژيهاى نهفته درونى در کالبد اثيرى و رها کردن آنها در مسير معرفت الى الله.

٨- تانترا يوگا : فعال سازى انرژيهاى روحى در مسير کاربرد اعمال جنسى به روش خاص براى رسيدن به مرحله اتصال و اتحاد. براى رسيدن به مقصود عمل به ترکيبى از روشهاى ياد شده مى تواند در سرعت حرکت باطنى سالک موثر باشد و رهرو را در زمانى کوتاهتر و معرفتى بيشتر به لقاءالله سوق دهد.
 
     
 
کرامات يوگيان

 
  در کتاب يوگاسوترا تاليف پاتانجلى به نيروهاى خارق العاده ايکه در اثر انجام تمرکز نيروهاى روحى و مراقبه و سمادهى به دست مى آورند اشاراتى شده است.

از جمله اينکه يوگى به تدريج به مراتب آگاهى عالى دست مى يابد و به ذات اشياء پى مى برد و صاحب کرامت مى شود. پاتانجلى مى گويد: يوگى بر اثر تمرکز نيروهاى سه گانة ضبط حواس، مراقبه و سمادهى قادر به شناسايى مراتب ذهنى ديگران مى شود.

از قيد زمان و مکان خارج و به منشاء نخستين نوسان موج آفرينش وگردش اولين موج هستى پى مى برد. درباره نفوذ در افکار ديگران اعتقاد بر اين است که چون يوگى به کهنه مراتب ذهنى خويش واقف است، بر اساس تصورات و مفاهيم ذهنى خود مى تواند افکار سايرين را نيز دريابد. در واقع ذهن او چون آئينه ايست که افکار ديگران در آن منعکس مى شود.

يوگيان قادرند از قلمرو ادراک بصرى و درک معمولى عوام فراتر روند. يوگى با تمرکز اين سه نيرو به اسرار کيهان و زمان واقف مى شود.
 
     
 
به نقل از فصلنامه يوگا پيام مهر
سال اول، شماره اول و دوم، تابستان و پاييز ٧٩
 
 
   
 

 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.